سومــیـن نشست از سلسله نشست‌های «پـایــداری توســعه سـرزمین؛ نــاسـیاستـگـذاری» - 97/12/18

  

سومین نشست از سلسله نشست‌های «پایداری توسعه سرزمین؛ نا سیاستگذاری» با موضوع «ناسیاستگذاری آینده در الف پاب؛ پژوهش، ادغام، بهره‌برداری سه حلقه ایده تا عمل» در تاریخ 18 اسفند 96 برگزار شد. در این نشست ابتدا خانم فاطمه سادات رحمتی دبیر اندیشگاه تدبیر و توسعه شهری و دبیر سلسله نشست‌ها، به تبیین ابعاد نشست و تشریح موضوع پرداختند و پس از آن آقای محمدپیرصوفی، سیاست‌پژوه در حوزه محیط زیست و مشاور رییس فراکسیون محیط زیست، موضوع پاب یا RIU را به عنوان چارچوب اصلی پرداختن به موضوع نشست ارائه کردند. در ادامه آقای مازیار عطاری، مدیرعامل بنیاد توسعه فردا و آینده پژوه، علاوه بر پرداختن به عوامل پیشران، سیاستی و رصد در موضوع سیاستگذاری پایداری توسعه سرزمین، به بازیگران اصلی این حوزه اشاره کردند و نقش نهادهای میانجی را در این خصوص تبیین کردند. آخرین سخنران، آقای دکتر ابوالفضل دلاوری متخصص حوزه علم سیاستگذاری، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و عضو انجمن علوم سیاسی به تشریع ویژگی‌های دولت در ایران و فاصله آن با دولت ایده‌آل پرداختند و به پیش نیازهای برنامه‌ریزی توسعه و لزوم تغییر نقش دولت و تغییر نگاه مردم به دولت اشاره کردند. در بخش دوم نشست، گفتگوی دو جانبه میان حاضران و اعضای پنل صورت گرفت.
خلاصه‌ای از گفته های سخنرانان این نشست در ادامه آمده است.

فاطمه سادات رحمتی؛ دبیر نشست:
هدف سلسله نشست‌های «پایداری توسعه سرزمین؛ نا سیاستگذاری»، حل مساله سیاستی با نگاه لایه‌ای و پر کردن حلقه‌های میان پژوهش تا عمل است. فقدان نگاه آینده نگر به عنوان یکی از عوامل پیشران اصلی در حوزه وضعیت کنونی برنامه‌ریزی پایداری توسعه سرزمین، در نشست دوم و سوم محور قرار گرفته است و در این نشست تلاش شده است تا مشخص شود تصویر مشترک از آینده مستلزم چه ساز و کاری است؛ بازیگران و متحدان این حوزه چه کسانی هستند و نقش نهادهای میانجی در این خصوص چیست.


محمد پیرصوفی: ارائه مدل RIU:
هدف مدل RIU، تبدیل پژوهش به سیاست است. به این منظور سه سوال و پرسش اصلی در مدل وجود دارد:

الف) پژوهش (یافتن فکت‌های نو)؛ ب) ادغام (در هم آمیختن)؛ ج) بهره‌برداری (یافته‌های پژوهش).
فاکتورهای پژوهش عبارتند از این که: 1) اطلاعات به روز باشد؛ 2) این علم چطور می‌تواند با عمل رابطه خوبی برقرار کند؛ 3) رابطه بین سازمان های علمی و پروژه‌ها برقرار شود؛ 4) پژوهش‌هایی مورد استفاده قرار گیرند که در لایه‌های بعدی معنادار باشند.
فاکتورهای ادغام عبارتند از: 1) پژوهش‌های مبتنی بر اهداف عمومی؛ 2) طی شدن فرآیندهای سیاسی؛ 3) در نظر داشتن متحدان و بازیگران خاص؛ 4) گروه‌های هدف بر بهره‌برداری مبتنی باشند. متحدان خود چهار دسته‌اند: داخلی، خارجی، اهل یادگیری، خردمند
وقتی صحبت از استفاده از پژوهش در سیاست‌گذاری می شود بحث آینده‌نگاری و توجه به آینده پررنگ است. در موضوع پایداری توسعه منطقه‌ای، همیشه پژوهش و بهره‌برداری انجام شده است، اما به ادغام کمتر توجه شده است. ادغام موضوع بحث امروز نشست ما است.


مازیار عطاری: بازیگران و متحدان کلیدی و نقش نهادهای میانجی:
در نگاه لایه‌ای و چند سطحی، مسئله تصویر مشترک از آینده، در لایه مبانی و جهان‌بینی مسئله پیشران ماست و از اهمیت بالایی برخوردار است. بدین منظور لازم است در همین لایه فکری و فرهنگی جستجو کنیم و تشخیص دهیم که کدام عوامل هستن که می‌توان با برنامه ریزی برای آنها موجب تغییر در آن عوامل شد. آن دو مسئله عبارتند از: الف) تبیین نظریه مبتنی بر جهان بینی سکولار و دینی و سیاستگذاری مبتنی بر آن؛ ب) افزایش توان معرفتی عموم مردم در مورد تصویر مشترک آینده که اگر ارتباط معرفتی برقرار شود می توان مسائل را حل کرد. شاخص ارزیابی این موضوع نیز تغییر در سرمایه اجتماعی مردم است.
بازیگران دخیل در سیاستگذاری توسعه سرزمین به هفت دسته اصلی تقسیم می شوند، که هرکدام با نگاه بخشی در خصوص سیاستگذاری توسعه موضعی اتخاذ می کنند. جامع ترین و بهترین موضع از آن سیاستگذاران و برنامه ریزان است که در سطح برنامه ریزی، به همه ابعاد توجه کرده اند. ایجاد اتحاد میان این هفت بازیگر، با برنامه ریزی مشترک به وقوع می پیوندد. یکی از نقش نهادهای میانجی، ایجاد همگرایی میان ذی نفعان است و نیز پر کردن فاصله میان نظر تا عمل. اندیشگاه ها به عنوان نهادهای میانجی در سیاستگذاری، بیش از 80 سال است که در جهان نقش ایفا می کنند و کمک به اتخاذ تصمیمات کارشناسی شده به همراه عمومی سازی سیاست ها و مشروعیت و مقبولیت بخشی به آن ها را بر عهده دارند. کمتر از 20 سال است که در ایران نیز شاهد شکل گرفتن این نهادها هستیم.


دکتر ابوالفضل دلاوری: نیاز به تغییر کارکرد «نادولت» فعلی:
در بحث توسعه و آمایش به عنوان مقدمه توسعه و برنامه‌ریزی، فرض بر این است که دولت را به عنوان یک آورده‌ی غیر قابل بحث در نظر میگیریم، این فرض خطاست، دولت را از خود مسئله مجزا نکنیم، دولت را یک نهاد بی طرف و خیرخواه عموم تصور نکنیم، گاهی دولت خود مسئله و اصل مسئله است. تعریف اصلی دولت، تمرکز قدرت برای تخصیص عامرانه ارزش‌هاست. ما تا کنون سه، چهار نسل از دوره‌های برنامه‌ریزی در ایران را پشت سر گذاشته‌ایم، در دوران پهلوی، قبل از جنگ و بعد از جنگ اما تا زمانی که تکلیفمان را با چیزی به اسم دولت مشخص نکنیم، همه‌ی آن ها نافرجام، بدفرجام و یا فاجعه خواهند بود.به لحاظ تاریخی و جامعه شناختی آن چیزی که ما به آن میگوییم دولت، هنوز دولت به معنی بازتاب کل موجودیت کشور نیست؛ اگر ملت مبنای شکل‌گیری بقیه‌ی عناصر دولت است، یعنی قلمرو سرزمینی را مشخص میکند، مبنا و منشا حاکمیت را به عنوان کانون دولت تعبیر میکند و همینطور سازو کار مدیریت را مشخص میکند، ما هیچگاه دولت نداشته‌ایم. البته منظور ما این نیست که دولت را برکنار کنیم، فقط می‌خواهیم دولت و تجربیات سیاسی را بشناسیم.

مشکل دیگر در این بحث‌ها این است که صرفا بازیگرانی را در نظر گرفته‌اید که در صحنه بصورت صحیح و سالم قرار گرفته‌اند، اینها نخبگان متن هستند، نخبگان حواشی مثل بیکاران، اقلیت‌ها، زنان و ... دیده نمی‌شوند و اهداف آنها در نظر گرفته نمی‌شود. با انقلاب و ساختار جدید خودمان را از اینکه بفهمیم مردم چه می‌خواهند بی نیاز دیدیم و تصور کردیم که می‌دانیم چه می‌خواهند؛ چرا دولت و یا حتی برنامه‌ریزان ما خودشان را دانای کل می‌دانستند؟! بحث بر سر این نیست که دولت را کنار بگذاریم، بحث بر سر این است که چیزی جز دولت که بازیگر اصلی و نهاد نهادهاست نمیتواند انعکاس افکار عموم باشد اما نه هر دولتی!

وقتی بناست جامعه محور، به مسائل آمایش و یا دولت بپردازیم باید توجه کنیم که ما چه جامعه‌ای هستیم، ما یک جامعه متکثر هستیم؛ در الگوی جامعه محور اعم از آمایش و یا برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری، باید به این تنوع جامعه توجه کنیم؛ و خود جامعه باید خودش را به ما معرفی کند؛ باید برگردیم به الگویی از آمایش و یا برنامه‌ریزی که گویا از دور افتاده ترین روستاها تا سطح ملی و بین‌المللی کانون صحبت ما هستند؛ باید برگردیم به الگوهای جامعه محور، و حتی دولت را بر اساس همان جامعه محور تعریف کنیم. هم به لحاظ سطح برنامه‌ریزی باید کمی پایین تر برویم و هم به لحاظ نیروی انسانی باید کمی نگاهمان را عوض کنیم، ما نخبگان خوبی داریم اما با وضعیت موجود دچار فرسایش انگیزه شده‌اند. حوزه‌های مسائل را زیاد کلان تعریف نکنید، اجازه بدهیم مردم در سطح محلی به مسائل خودشان بپردازند و مقداری از دولت فاصله بگیریم.